عجب رسمیه رسم زمونه♥♥♥
خونه مون عیدا پر مهمونه♥
می رن مهمونا از اونا فقط☺
آشغالِ میوه به جا می مونه !☻
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟♦
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !♣
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز♠
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه•
عطرش پیچیده تا آشپزخونه○
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه◘
می رن مهمونا از اونا فقط☺
جعبه ی خالی به جا می مونه !☻
از بس خونه رو به هم می ریزن♥
آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه♦
یکی نیست بگه خداوکیلی♣
جای پوست پسته توی قندونه ♠
قند نصفه ی عموجون هنوز◘
خیس و لهیده ته فنجونه•
حالا خداییش قندش مهم نیست☺
کنار اون قند نصف دندونه !☻
می رن مهمونا از اونا فقط♥
نصفه ی دندون به جا می مونه !♦
پسته ی خندون ، بادوم شیرین♣
فندق در باز ، مال مهمونه♠
« پرسید زیر لب یکی با حسرت •
که از این آجیل، به غیر از تخمه،◘
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟○